
باز همان آب و همان خاک و همان نور درخشان
و همان نیمکتی که بسرش پرتوی خورشید شده پهن
و همان ساعت تندی که زمان میگذرد از سر شادی
و همان موی پریشان و همان طره ی لغزنده ی چون گندم و خورشید
و همان چشم عسلگون و همان خنده ی شیدا و شهابی شده غلطان به سپهری
و همان اشک پر از شوق درخشان و همان نور و همان عشق
و همان پنجم شعبان و یکی بعد نود هجری شمسی ...
همان است که گویی شده تکرار.
شهاب الدین فولادی مقدم
نظرات شما عزیزان:
sar bezani khoshhal misham
.gif)
.gif)
الانم تازه کامنتامو خوندم راستی مطالب وبت موضوع های باحالی داره یه جورایی جدیده
.gif)
راستی من لینکیدمتون
:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،
