11 / 3 / 1392
ن : ما دو نفر

عکس زیبا



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


2 / 3 / 1392
ن : ما دو نفر

بخوانید اما تفکر کنید

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


21 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

در حاشیه انتخابات


 

    احمدی نژاد ، خاتمی ، رضا پهلوی ، هاشمی رفسنجانی

هیچ فرقی ندارند. وقتی من عوض نشوم ، وقتی تو عوض نشوی ،

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد

و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟

پیشنهاد میکنم که اینگونه رفتار کنیم:

 

-  ایرانی ها  قبل از پرتاب فحش به بیرون ، دهانشان را ببندند
و تا بیست بشمرند. بخصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.
  - هر خانواده‌ی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد ، اگر شده یالثارات!
 
- هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند …
حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!
 
- رانندگان به جای پیگرفتن فاصله ی بین شلوار و جوراب دختری
که در آن طرف خیابان در حال عبور است به داشبورد جلوی چشمشان
نگاه کنند و از سرعت مجاز در هیچ شرایطی تجاوز نکند.
 
- همه به خودمان تلقین کنیم که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم
تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم ، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.
 
- بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست بلكه  ،
رعایت حقوق دیگران ، رسیدن به حقوق خودمان است؛ هر کس به
اندازه ما حق دارد و وقتش با ارزش است
 
- بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است
یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است . نه اینكه همه دزد
و كلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط بعنوان برای راهی به رسیدن
به كلاهبرداری استفاده كنیم . به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم
دزدی فقط برای كسی باشد كه شغلش "دزدی" است.
 
- مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که  زنها،
جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند.  عشق و رابطه و
آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.
 
- مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و
زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند
چون به معنای … نیست.
 
- ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند (مثل ژاپنی‌ها)
و دهانشان را تا یک ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند.
خلاصه این که ظرفیت برد دیگران و شکست خودمان را به
دست بیاوریم؛ سعی کنیم جدا از برد یا باخت، باارزش بشویم!
 
- ایرانی‌ها به جای تمسخر شکل ظاهری و نوع حرف زدن
سیاستمداران، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست.
همین!

 

- به نمایشگاه کتاب اگر می رویم برای (کتاب) برویم.
 
- تمرین کنیم که میانبری که ممکن است ذره‌ای کسی را دلخور کند، مصداق بارز دزدی است؛ حتی‌المقدور میانبر نزنیم.
 
- در هنگام رانندگی، بین خطوط حرکت کنیم و خطی را انتخاب کنیم که متناسب با سرعت ماست
 
- این آخری از همه سختتر است و اینكه  دروغ نگوییم .
 
- همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم . فراموش نكنیم  ریا كه اكنون
عادت و عرف جامعه  شده است درواقع یك بیماری اجتماعی و از
آسیب شناسی بسیار جدی برخورداراست.

عزیزان، همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم.

ولی باید بپذیریم ایران  ما ، همان سرزمینی که هنگام

قرائت سرود ای ایران ای مرز پر گهر ،

موهای گرده مان سیخ میشود و دچار دل لرزه مطبوعی میشویم ،

  در حال سقوط است. بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران

اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند

و نقش اصلی را خودمان ایفا می کنیم

 





:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، ،


21 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


20 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

خنده بازار 8

اس ام اس جدید ایرانسل:
مشترک گرامی
بخدا اگر بفهمم رفتی رایتل خریدی باهات کات میکنم
۱ بار با همراه اول بهم خیانت کردی
بسه دیگه
تحملشو ندارم!
.
.
یارو میزنه به بی خیالی
وایمیسه پلیس بیاد کروکی بکشه !
.
.
محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم.
دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟
محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!
.
.
 
آهی عجیب می کشم امشب بیاد تو / خود را صلیب میکشم امشب بیاد تو
نعناع و پرتغال که هیچ است رفیق / دارم دوسیب میکشم مشب بیاد تو !
.
.
.
از غضنفر می پرسن: میدونی چرا آدم خواب می بینه؟
غضنفر میگه: خوب معلومه برای اینکه موقع خوابیدن حوصله اش سر نره!
.
.
میگن یک فرشته هست به نام ( زرشک)
که مسؤل رسیدگی به آرزوهای ما هاست !
.
.
.
.
ﺷﻌﺎﺭ ﻗﻠﯿﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﺧﺘﮑﺎﺭﯼ:
ﻧﻬﺎﻝ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﺩﺍ !
.
.
.
گدا داشتیم تو محلمون ، هرچى خیابون شلوغ تر میشد این فلج تر میشد
یه بار راهپیمایى شد این رفت تو کما !
.
.
.
زن:غذا خوردی ؟
مرد:غذا خوردی ؟
زن:دارم از تو میپرسم
مرد:دارم از تو میپرسم
زن:ادای منو در میاری ؟
مرد:ادای منو درمیاری ؟
زن:بریم خرید ؟
مرد:غذا خوردم 
 
.
.
.
گفتگوی کاملاً جدی بین دو دختر در تاکسی:
اولی: مربی تئاترمون قبلاً دستش تومور داشته
دومی: تومور مغزی؟!
اولی: نمی دونم !   اونشو نگفت!
.
.
.
ماشین لباسشویی خونمون خییییلیییییی پیشرفتست.
کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی
نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد
همون رنگو بهت تحویل میده !
.
.
.
و خداوند زیر تختو آفرید که اتاقمون در عرض ۱۰ دقیقه مرتب شه!!
.
.
.
به سگها محبت کنی باهات دوست میشن
به آدما محبت کنی سوارت میشن
اما اگه به خرمحبت کنی اصلاَ براش فرق نمیکنه !
بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار :)
.
.
.
.
اخه چرا اینجوریه !!!
تهران به کابل ۱۵۰۰ کیلومتر
کابل به تهران ۱۵۰۰ کیلو متر
طبقه اول به هشتم: ۸ طبقه
طبقه هشتم به اول:۸ طبقه
بچشنبه تا شنبه: ۲روز
شنبه تا بچشنبه ۵ روز !
.
.
.
دختره استاتوس نوشته بود :  نرو !!! دردناک ترین التماس دنیاست :(
بعد من رفتم زیر استاتوسش کامنت گذاشتم :
ولی به نظر مــن نرو یکی از بهترین نرم افزارهای رایت سی دیه !!
اصن این دخترها الکی با همه چیز احساسی برخورد می کنن.



:: موضوعات مرتبط: طنز، اجتماعی، ،


20 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...

 

 

 

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!
در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..
میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟
هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!
میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!
هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:
خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...
هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.
پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.
با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟

! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...
 

پائولو کوئیلیو



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


20 / 2 / 1392
ن : ما دو نفر

کمی تعمق

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، اجتماعی، ،


27 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

خود را مجبور به پیشرفت کنید

قابل توجه کسانی که از مشکلات فرار میکنند


خود را مجبور به پیشرفت کنید

 

 

 


ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما
 
آبهای اطراف ژاپن سالهاست که ماهی تازه ندارد.

بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن،

قایق های ماهی گیری بزرگتر شدند و
 
مسافت های دورتری را پیمودند.
 
ماهیگیران هر چه مسافت

طولانی تری را طی می کردند به
 
همان میزان آوردن ماهی تازه
 
بیشتر طول می کشید.

اگر بازگشت بیش از چند روز طول
 
می کشید ماهی ها دیگر تازه نبودند
 
و ژاپنی ها مزه این

ماهی را دوست نداشتند.
 
ادامه مطلب را بخوانید......
 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


27 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

خدایا چرا من ؟ ...

آرتور اش


قهرمان افسانه ای تنیس


هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده،

به بیماری ایدز مبتلا شد.


طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش

فرستادند.

یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود:
"چرا

خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"


آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:

در سر تا سر دنیا

بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده
 
و شروع به آموزش می کنند.

حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.

از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند

و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند

پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.

پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی
ویمبلدون را می یابند.

چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.

و دو نفر به مسابقات نهایی.
 
 


:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


24 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

اسان تر از همیشه بر می خیزم.از سنگها،دریاها،شهرها،رودخانه های بی طرف گذشتم.تا به این میز برسم.تمام ان تمام طبیعت برای همین بود.لیوانم کوچکتر می نماید.اما به نظر سنگین تر شده.دست دراز می کنم تا وزنش کنم.با نفس های غلیظ.دیوارها بلند تر شده تا به پایان.و دیوارترند.سرزده می نماید این خاکی پس از اسفالت.خالص ترین سرما جاری است.میان من و سرما سه متر بیشتر فاصله نیست.از پنجره به خیابانی می ماند که مردم به ان می بالند.به ندرت در روشنای به بیرون می روند.زیبا نیست نگاهبانی این همه درد؟نقاشی است مزهک قاب شده در کنج حیات.سلام کرد کتابی که جلدش به رنگ سبز روشن است.ورقش زدم.ببخشید نمی خواستم مزاحمتان شوم .می بندمش.حیرت زده به جلدش می نگرم.بد شد نه؟اندکی از نظرش افتادم.کتابی دیگر از صفحه ی هفت باز است.بنا به خواندن میکنم.حوصله ندارم از ابتدا بخوانم.سر بر می گردانم.چشمهایم را به هم میزنم.هنوز ساعت سه نشده.راستی خراب است.به طرز عجیبی ساعت مسن شده.میز می افتد.کاغذ هایم را از زمین بر می دارم.ورقی جا می ماند.انگار نمی بینمش.خطوط جوهری مرتب و معنا داری بر روی ان است.چقدر دلم می خواهد.که به تو بگویم که دارند گولت می زنند.

شهاب فولادی



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


24 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

رویای شیرین خدا

خداوندا، مدتهاست از ميان آدمهايي كه خلق كردي كناره گيري كرده ام

نميدانم از آن بالا درست مي بينيشان يا نه، من كه در ميانشان زندگي كرده ام

خودم ديدم همين حوالي مرد پولداري  

كه با حرص و طمع مي كرد،از مالش نگهداري

به سوي ديگر شهر هم ديدم فقيري      -     

كه ز بي نيازي ميل ميكرد،تكه ي نان و پنيري

نميدانم خدايا،  كه اين اعمال انسانيست!    -  

گاهي در شگفتم، حكمت اين آفرينش چيست!

از چه حكمت خلق كردي اينان را     

اينان كه از ياد برده اند،دين و ايمان را

اينها كه مظهر انسانيت را حاجي كرده اند 

جيب خود را پر ز پول و جيب ما را خالي كرده اند

مهرباني و صداقت را كه فروختند به تكه ناني

يادشان نيست، چه بودند يك زماني

دروغ و غيبت هم كه عادت هر روزشان است 

محتاج هر كه باشند، همان معبودشان است

هم تورا يادشان رفته، هم آن روياي شيرينت

كه مي خواستي شوند، اشرف مخلوقات روي زمينت

شاعر................ناصر آقاملکی

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


21 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

زنگ خدا

 

گاهی

نیاز داری

به دور از دنیایِ دیگران

در دنیایِ خودت

 

قدم بزنی

در قلمروِ خیالـ.ت

در امتدادِ

جاده یِ خاطرات

گاهی تند بروی و گهی آهسته ...

و بی مقصد. . .

وآنقدر بروی

تا برسی

به نقطه یِ مقصد

. . . خـــ د ا . . .

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، ادبیات، ،


20 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

با تشکر از سایت بیشه

 آدمها...
چقدر زمین به شما می آید!
جاذبه، بهانه ی خوبیست...
اگر آن هم نبود شما دست از سقوط نمی کشیدید!

 

.

  شاید خیلی چیزا عوض شده باشه اما یک چیز همچنان ثابته:

زمان به تندی می گذرد...

.

.

  آدمی به خودی خود نمی افتد
اگر بیفتد
از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است...

.

.

چه کلمه ی مظلومی است{قسمت}.

تمام تقصیر های ما را گردن می گیرد.!!!

.

  مرد زندانی می خندید.. شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما... راستی زندان کدام سوی میله هاست؟؟؟

چگوارا

.

وقتی اوریجینال بدنیا اومدی،

حیفه کپی از دنیا بری،

خودت باش

.

  زندگی مثل یک پیانوست . همان چیزی را می شنوی که می نوازی ...

.
زندگی باور میخواهد

آن هم از جنس امید...

که اگر سختی راه،

به تو یک سیلی زد...

یک امید از ته قلب به تو گوید...

که خدا هست هنوز...!



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، اجتماعی، ،


6 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

معادلات زندگي

اين شعر رو زماني كه داشتم واسه كنكور رياضي مي خوندم گفتم :

 

گه گاهي مسائل بي جوابند     -        كارهاي دنيا هم بي حسابند

جمع و تفريق، ضرب و تقسيم  -     جزر و سينوس ها هم بي اعتمادند

مشكلات، معادلات زندگي نيست   -   با تبسم مي شود با زندگي زيست

پس بخند و شاد باش        -        نگو كه راه حل زندگي چيست

 

ناصر آقاملكي



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


6 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

كوير زندگي

تا چشم کار می کند بدی می بینم. رنگ و بوی انسانیت این حوالی نمی پیچد. گویا باران آرامش سالهاست این کویر خسته را تشنه ی محبت گذاشته است. این کویر زندگی را هر طرف که میروی به آبادی نمی رسی.


ناصر آقاملکی



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


6 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

درد دل

من اگر با تو بگویم اندکی درد و دل تنهاییم را 

اول از آنجا بگویم که کسی نیست بفهمد، اندیشه ی دنیاییم را

 

ناصر آقاملكي



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


5 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

7 سين دلم

من اين سالم نكوست             -        چون بهار من تو هستي

چه اقبال خوشيست، كه هر سال    -        در كنار من تو هستي

سر سفره ي 7سين دلم          -        نميخوام جاي تو خالي باشه

براي من همين بس كه هوات       -       تو همين حوالي باشه 

 

بهترين عيديه امسالمو تو       -       با وجودت بهم هديه كردي

منم ميشم همون تكيه گاهي     -       كه تو محكم بهش تكيه كردي

چه آرامش زيباييست           -       كه با تو سر 7سين دلم دارم

به تو مديونم اين حسو          -      در اين آغاز امسالم

 

شاعر: ناصر آقاملكي

 



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


5 / 1 / 1392
ن : ما دو نفر

از باز شدن در اتاقم، هنگامي كه در تاريكي خواب هستم مي ترسم.

كاش غريبه اي از در خانه رد شود، از خلوت شدن كوچه ها ميترسم.

تاريخ تكرار مي شود و من از اينكه در دنيا چيز تازه اي نيستم ميترسم.

هر وقت تنها ميشوم مي خوابم، و من از مرگ در تنهايي مي ترسم.

از خاطرات ديروز دستپاچه مي شوم، ولي من از طلوع فردا مي ترسم.

نميدانم ساعت 3 بعد از ظهر ديرست يا زود! من از هدر رفتن ثانيه ها مي ترسم.

وقتي آفتاب به شدت مي تابد،بهترين كارم خوابيدن است و من مي خوابم

ولي از در خواب سوختن ميترسم.

امشب جملاتم بسيار زيباست، ولي من از رنگباختگي صبحشان مي ترسم.

مي ترسم نه به خاطر اينكه زندگيم سرشارو گرانبهاست.

بلكه از چيزي كه قرار است زاده شود و مرا به چنگ بگيرد و ببرد كجا كه نميدانم مي ترسم.

 

شاعر : شهاب الدين فولادي مقدم



:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


21 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

پرواز شاهین

پادشاهی که دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کره بود. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.

این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.

روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.

صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.

پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.

درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.

پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟

کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.

…………………………………………………..

گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخه‌های زیر پایمان را ببریم.
 
چقدر به شاخه‌های زیر پایتان وابسته هستید؟
 
آیا توانایی‌ها و استعدادهایتان را می‌شناسید؟

 آیا ریسک می‌کنید؟



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


21 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

نيازمنديها


"به یک اتفاق خوب جهت افتادن

 

نیازمندیم!"



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، طنز، اجتماعی، ،


13 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

آخه چرا انقدر لجبازين

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ

ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻦ"ﻣﺴﻮﺍﮎ"ﺿﺮﺭ

ﺩﺍﺭﻩ،ﺍﻻﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... !!!

همه دور هم جمع میشدیم یواشکی مسواک میزدیم.



:: موضوعات مرتبط: طنز، اجتماعی، ،


10 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

قابل توجه بعضياااااااااا

خدايا لطفا برو و به بعضي از آنهاييکه ايمان آورده اند يادآوري

کن که تو خدا هستي نه آنها !!



:: موضوعات مرتبط: فلسفه، طنز، اجتماعی، ،


4 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

روزگار

تا کی دلت از چرخ حزین خواهد بود؟

با محنت و درد هم‌نشین خواهد بود

خوش باش که روزگار پیش از من و تو

تا بود چنان بود و چنین خواهد بود




:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

سخنان عمقي ( روش فكر كن)

آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد


بی آب ، دو هفته


بی هوا ، چند دقیقه


بی”وجـــدان”، خـیلی . . .


متاسفانه خیلی !

.

.

مـــــــا،


نســـــلی هستیم کــــه،


بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم…


تایــــــپ کردیـــــــــم
.
.

ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون


در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
.
.

خاص بودن توی مغز اتفاق میفته ، نه توی عکس !
.
.

نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه …


همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه !
.
.

کاش کسی یاد معلم ها می داد :


اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند ؛


وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و افتخار به

 

همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !


حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد ، بماند …
.
.

سکوت من هیچ گاه نشانه ی رضایتم نبود !


من اگر راضی باشم ، با شادی می خندم !
.
.

مردم اینجا چقدر مهربانند ، دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش درست کردند



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ادبیات، اجتماعی، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

بادکنک سیاه

در یک شهربازی پسرکی سیاهپوست به

 

مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم

فروشنده مهربانی بود.

بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد

تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی

از مشتریان جوان را جذب خود کرد .

سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد

و بعد ازآن یک بادکنک سفید را رها کرد.

بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.

 

پسرکی سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود

و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود.

تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد

و با تردید پرسید : ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم

رها می کردید آیا بالا می رفت ؟

مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد

و با دندان نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید

و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت وپس از لحظاتی گفت :

" پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ

آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد"

دوست من ... چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست ...

 

رنگ ها ... تفاوت ها ... مهم نیستند ...

مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است

تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هرچقدر

ذهنیات ارزشمندتر باشه ، جایگاه والاتر

و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


1 / 12 / 1391
ن : ما دو نفر

نظر ریاضیدانان درمورد زنان و مردان

 

 

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند.
جواب داد:  
   
اگر

     
زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
    
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
   
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
   
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر

 

    جلوی عدد یک میگذاریم =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند

 

 

 

و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ، پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


30 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

خنده بازار 7

یک شباهت اساسی بین مهندس های کامپیوتر و دکترها هست

و اونم اینه که از هر چی سر در نمیارن می گن ویروسه !!

.

.

پروردگارا!

گناهانِ ما را به ریال و کارهای نیکمان را به دلار محاسبه بفرما !

.

.

طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد:

پسرا: استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگارو خودم میدم

مادرم مریض بابام مرده ۲شیفت کار میکنم

واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !

دخترا :اســـــتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !!!!

 

.

.

.

 

نظر به اینکه عید دیدنی به صورت رفت و برگشت انجام میشه

و با توجه به گرانیهای اخیر جهت رفاه حال مردم

سال ۹۲ عید دیدنی به صورت حذفی برگذار میشود!

.

.

الان از مهم ترین دغدغه هام اینه حالا که

سال تحویل ساعت۲ ظهره نهارو کی باید بخوریم :|

.

.

خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما پولدار !

.

.

اقا من یه کشف بزرگی کردم :

حرف R همون حرف P هست فقط خسته بوده پاهاشو باز کرده !

حرف Z همون حرف N هست فقط خوابیده !

حرف @ هم همون a هست فقط مقنعه سرش کرده !

.

.

ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ

ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ

!!! ﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ

.

.

مـا بـا خوردن یه رانی ۱۰ کالری بدست میاریم

و برای خوردن دو تیکه ی آخر درون قوطی ۱۲ کالری مصرف میکنیم !

.

.

لوازم شخصی چیست ؟

وسایلی که متعلق به یک شخص می باشد

و تمام اعضای خانواده و فامیل وظیفه دارند از آن وسایل استفاده کنند

در غیره این صورت شخصی محسوب نمیشود !

.

.

آیا میدانستید در ایران هنگام رد شدن از خیابان های یک طرفه

اگر دو طرف را نگاه نکنید میمیرید !؟

.

.

یارو میره پیش دکتر متخصص میبینه ویزیتش بیست هزار تومن شد!

به دکتر میگه: اگه تخفیف میدی بگم کجام درد میکنه

وگرنه خودت بگرد پیداش کن!

.

.

هر وقت تونستی با تقلب نمره خوب بگیری به خودتت افتخار کن

و گرنه با خرخونی هر کسی می تونه ٢٠ بشه ! o.0

.

.

واسه باغمون سگ خریدیم بستیم که دزد نیاد

سگو دزدیدن :D

.

.

خدا نگذره از کسانی که

شیر حموم رو روی وضعیت دوش می‌بندن و از حموم خارج می‌شن!

:|

.

.

پیانو میزنم آروم میشم، ینى اگه میزدم آروم میشدم

فى الواقع اگه داشتم و میزدم آروم میشدم

در حقیقت اگه داشتم و بلد بودم و میزدم آروم میشدم !

.

.

 

منطق ریاضى:

هر مساله اى که دیدى آسون داره حل میشه ؛

بدون راهِ حلت اشتباهه…. :|

.

.

به درجه ای از عرفان و معرفت رسیدم

که واسه خودم یه چیزی تعریف میکنم میخندم

تازه آخرش هم از خودم میپرسم: جان من!؟ :|

.

.

یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن

بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه

بعد این سکه‌های یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد …

عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم “آفرین” !

.

.

ســـــلامتی اونـــایی کـــه مـــوقـــع خـــرج کـــردن

واســـه رفـــیق و عـــشــقشــون…

پــــول واســـشون حـــکــم جـی اِل ایــکسو داره…

راحــــــت از جـــــیب درمـــیاد…!!

.

.

آقا میدونید چرا پراید گرون شده؟نمی دونید که…

چون راحت میره تو پارکینگ راحتم از پارکینگ در میاد.

امکانات از این بیشتر میخواین.؟

.

.

ﺩﻭﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﻭﺍﺳﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﮐﺘﺮﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ

ﭘﺮﺍﯾﺪ!

ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﻟﻄﻔﺎ؛

ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺳﺨﺘﯿﻪ!

.

.

 

اگـر میخواهیـد دروغـی نشنویـد

اصـرار زیـادی بـرای شنیـدن حقیقـت نکنیـد !

.

.

دقت کردین وقتی دوتا کلید شبیه به هم داری ،

هیچوقت اولین کلید ، کلید درست نیست ؟

.

.

به علت حضور گشت ارشاد در مراسم ولنتاین ،

مراسم دیدار خواهران و برادران بصورت جدا

در دو نوبت صبح و بعد از ظهر انجا میگردد.



:: موضوعات مرتبط: طنز، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

جاده اي به نام موفقيت


جاده ي موفقيت سر راست نيست

پيچي وجود دارد به نام شكست

دور برگرداني به نام سردر گمي

سرعت گير هايي بنام دوستان

چراغ قرمز هايي بنام دشمنان

چراغ احتياط هايي بنام خانواده

تاير هاي پنچري خواهيد داشت به نام شغل

اما اگر يدكي بنام عزم داشته باشيد

موتوري به نام استقامت

و راننده اي بنام خدا

به جايي خواهيد رسيد كه موفقيت نام دارد




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، اجتماعی، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

بادكنك


اگه یه روز فرزندی داشتي بیشتر از هر اسباب‌بازی دیگه‌ای براش بادکنک بخر.
 
بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می‌ده.
 
بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره
 
 بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه.
 
 

 و مهمتر از همه:

 بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اونقدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده

 




:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


14 / 11 / 1391
ن : ما دو نفر

سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.كار را بر هیچ یك از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه كاری برای كاسبی وجود دارد ولی دوستی كه از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای كه از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، فلسفه، ،


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سیب سبز زندگی و آدرس sibezendegi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در وبلاگ ما قرار میگیرد.